اولین سرماخوردگی مهراد
بعد عقد دایی محمد من یک سرما خودگی وحشتناک گرفتم در حد المپیک و این تب و بی حالی یک طرف درد دندون یک طرف مامانم میگه آب شدی مامان جون. اضلا حوصله هیچ کاری ندارم. تورو توی روروئک هم که میزاشت مامان منو و بره واسه بابا حمید غذا درست کنه اما دیگه مشاین سواری هم نمیکنم. اعصابم بهم ریخته الان مامان و ۲تا خاله ها مامان جون و سه تا دخترخاله ها انقدر نگراننمم خاله هر روز زنگ میزنه ببینه بهتر نشدم" ...