مکالمه مهراد
خدا جونممنون یک بلبل کوچولو به ما دادی"
دیشب عقد دایی(داداش) بود.
دور هم کلی خوش گذشت.
از هنرهای جدیدم اینکه تازگی ها یک دیکشنری کوچولو تشکیل دادم!
ماما= یعنی مامان
بابا= خیلی کلمه بابا آسونه کامل میگی.
عاشق آب خوردنم و آب رو خیلی دوست دارم.
تازگیها وقتی عصابم بهم میریزه جیغ میزنم (اون وقت میگن دختر جیغ جیغو ان.)
وقتی دستهاتمو میگیرین راه برم قدم هایی که برمیدارم خیلی داره شبیه راه رفتن کامل میشه فقط گاهی پرز فرش قلقلکم میده.
از رابطه م با خاندان میشه گفت با آقایون رابطه ی صمیمی تری دارم تا خانمها"
و بخصوص شوهر خاله (بابای هستی) رو خیلی دوست دارم.
وقتی رفتیم خونه مامانجون اینا یکی بغلم میکرد بقیه غش میکردن این رویه ادامه داشت
بس که بچه ندیدن اینا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی